نفس مامان ،آبتین عزیزتر از جاننفس مامان ،آبتین عزیزتر از جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

آبتین گل پسر مامان

دفتر خاطرات کودکی آبتین جان

آلبوم...

                                            عکسهای آبتین جان را در ادامه مطلب ببینید                                                             &...
16 تير 1391

سلامی چو بوی خوش آشنایی........

سلام غزل ترانه ی مامان ! سلام  مثنوی بلند عشقم سلام!.... چند روز برات چیزی ننوشتم  یعنی نشد بنویسم... من ، تو  و بابا جون رفتیم روستای پدریت! ... خیلی از اقوام اولین بارشون بود تو رو میدیدن وحسابی برات ذوقیدن!!!!!!!!! حیف که کم موندیم ونشد زیاد از طبیعت بکر اونجا استفاده کنیم! اما خواستم برات بنویسم ها ولی بازم نشد این بار تقصیر خودت بود که با لگد حسابی از خجالت لپ تاپ دراومدی  و من موندم و یه عالمه حرف نانوشته!........... کلی هم از شیطنت هات عکس گرفتم  بزودی میزارم برا ملت ! ... راستی امشب هم زدی طومار احساساتمو درهم پیچیدی گل پسر روی شکم مبارکت جای یه نیش دیدم قرمز ......
16 تير 1391

دوستت دارم بابایی!

  دستهای کوچکم نمی توانند بنویسند! زبان کوچکم کلام و کلمه را نمیشناسد ! پاهایم برای دویدن به سمت مهربانی های لبریز آغوشت توانی در طَبَق زمان ندارند و زمین برای به خاطر سپردن رد گامهای عاشقانه ام که می دوند برای در آغوش فشردنت ، منتظر روزهای دیگریست ! اما با هر صدای کلید که در جانِ در مینشیند و با هر صدای زنگ که سکوت خانه را میشکند سینه ی عشق بر زمین ارادت میکشم و سینه خیز به استقبالت می آیم تا بدانی با همه ی کوچکی جسمم دلی به وسعت آسمان اگر دارم خانه ی توست ! دوستت دارم پدر ! دوستت دارم ! و این جمله مفهوم تمام کلمات ناگفته ی من است ... روزت مبارک ! هر روز من روز توست...   وقتی پدر را درخانه دیدم ی...
16 تير 1391

نامه ی سرگشاده 6

سلام گل پسرم این روزها ، این روزهای گرم! این روزهای آتشین ! خوزستان را و اهواز را دلفریب تر کرده است و نخلها گیسو پریشانتر از همیشه قد افراشته اند و به خورشید سوزان رطب تعارف می کنند! و خورشید با هزار ادا و عشوه از کفشان می ستاند و می داند از این شیرین تر معامله ای به آسمان و زمین نیست که نیست ! این روزها سایه ی دلچسبی اگر باشد زیر شمشاد قد توست و سرو سهی لبخندهای بی بدیلت ! ... کوچک که بودیم با یک خط خرچنگ قورباغه مینوشتیم: " شیراز شیراز اهواز اهواز " و در حالی که مطمئن بودیم کسی نمیتواند بخواندش از همکلاسی ها می خواستیم بخوانندش! و ذوق مرگ کننده ترین حالت آن بود که کسی نتواند و خودما با افتخار ترتیب خواندنش را بدهیم ...
16 تير 1391

آبتین مستقل میشود !!!

     چون سلام سلامتی میاره هزارتا سلام به تو که نفس مامان هستی! الان که دارم برات مینویسم سرم درد میکنه و کلی دپرسم چون لالا بودی و من داشتم به خونه میرسیدم و با اینکه هر چند لحظه بهت سرمیزدم اما تو ساکت بیدارشدی برعکس همیشه و شیطنت هات گل کرد واز تخت افتادی وقتی صدا ی افتادنتو شنیدم و وقتی دیدمت پای تخت افتادی و افتضاح گریه میکنی دنیا مقابل چشمم سیاه شد و حسابی ترسیدم و هنوز قلبم سوز میده! شوکه شدم وفقط بابا رو صدازدم... ایشون برداشتت ولی نمیدونی چه روزگاری داشتیم !   اما دیشب یه اتفاق خوب هم افتاد که من و بابا رو خیلی خوش به حال (زیادی خوشحال! ) کرد اولا که قاشق رو از دست مامان گ...
16 تير 1391

برای پسرم آبتین

  ر ن گ ی ن ک م ان   بارید باران بر دامن کوه مثل دم اسب بسیار و انبوه   باران که بارید خورشید سر زد گنجشک کوچک از بام پر زد   باران که با نور هم آشیان شد فرزند آنها رنگین کمان شد               سروده ی بابا ...
16 تير 1391