ان مع العسر یسرا
گاهی وقتها به گذشته که فکر میکنم گذر زمان برایم معنی ندارد. توی دنیای یادها و خاطره ها
رد پای روزهای تلخ و شیرین را میگیرم و میرسم به خودم که دلواپس روزهای بی بازگشت تا همیشه ی
دلتنگی ام!
انگار همین دیروز بود سختیهای شیرین نه ماه که فقط ماه اخرش اندازه ی نه قرن به آدم میگذرد حالا
باقی اش بماند که استرسها و تحولات روحی و جسمی نمیگذارندت یک دم آسوده گی را به تجربه
بنشینی!
تحولاتی که بعضی هاشان انرژی ات را و جوانی و نشاطتت را می ستانند و رد پایشان برای یک عمر با
تواند و باید با خوب و بدشان بسازی و بپذیری دیگر آن آدم همیشگی و سالم نیستی و کلی رنج مادرانه و
دردعاشقانه باید بردوش بگذاری تا کی و چه مجال این زندگی !
ولی با این همه لذتی عمیقی در این رنجهاست که می خواهی همیشه مادری کنی و پیش بروی
و ابایی نداری از سختیها زیرا ایمان داری در هر سختی گشایشی است و آسایشی !
" و ان مع العسر یسرا " و خداوند هرگز خلف وعده نمیکند ودر کتاب کریمش میفرماید که انسان را در
رنج و سختی آفریده است!... و چه سختی شیرین و سکر آوری است مادر شدن !
.......
گل پسرم دیروز مصادف با میلا د بانوی مطهر فاطمه ی زهرا (س) و روز مادر یه کادوی زیبا به من داد
علاوه بر دسته گل رز سفیدش (که بابا زحمتشو کشیده بود)
در ناباوری وهیجان من و بابا سینه خیز رفت
تا رسید به چیزی که خیلی دوست داره یعنی گوشی من!
البته گل پسر عاشق جاروبرقی و کنترل TV و شیفته ی لپ تاپ هم هست! و کلا به دنیای
رسانه علاقمنده ! ضمنا بلد شده دست بزنه !
بگو ماشا الله به این گل پسر ....