حرفهای ناگفته...
وقتی نوار بالای وبلاگتو می بینم که یه کوچولو بزرگ شدی خیلی خوشحال میشم !
(آیکون من )
نمی دونی چه رنجها کشیدم به خاطر همین عدد" یک "! چه شب
نخوابیها..استرسها..اشکها...بیماریها...استخوون خورد کردم
تا همین "یک " که تازه شروع راهه بالاخره از راه رسیدو شد اولین پله ی مادربودن من ! امیدوارم پله
های بعدی پل سلامتی و خوشبختی باشن !... امیدوارم نی نی قشنگ من ! امیدوار!
امروز واکسن یکسالگی تو زدی ! من و بابا لبریز از یک دنیا شادی از بزرگ شدن گل پسرمون تو رو مرکز
بهداشت بردیم و یه آقایی که من فکر میکنم چهره اش بیشتر برای شغل قصابی خوبه تا تزریقات نوزادان
واکسنتو تزریق کرد ! (ضمن عرض ادب حضور همه ی قصابهای محترم و تزریقاتی های ارجمند)کاش
مراکز بهداشت توی گزینش افراد به ریخت شناسی هم نظری داشته باشن
ضمنا محیط کارشون رو هم متناسب با مخاطبشون طراحی کنن ! من که خیلی ناراضی ام از این اوضاع!
یه عالمه پوستر قدیمی و نشریه ی ناشیانه کارشده و در و دیوار پلاسیده...آه از این اسم دهن پرکن:
مرکز بهداشت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینجا که مرکز استانه اوضاعش اینه وای به حال شهرستانها و دهاتش...
همون خدمات اندک و ناچیزی که به نی نی ها می دادن مثل قطره آهن ومولتی ویتامین هم برداشتن !
البته فکر نمیکنم کسی بخاطر کیفیت پایینشون هم ازشون استفاده کرده باشه مگه از سر ناچاری...
بگذریم عزیز امیدوارم خودت یه روز وزیر بهداشت بشی و به داد مردمت برسی!
یه چیزایی تو این مدت از تو ناگفته مونده که تصمیم گرفتم الان برات بنویسم چون خیلی برای من مهم
هستن و تو هم سالهای پس از این دنبال این خاطره ها پستوی زمان را خواهی گشت...
- هفته ی آخر مرداد ٩١ اولین قدمهات رو برداشتی و الان میتونی حدود ١٠ قدم لرزون راه بری
- دندونهای جدید دار ی درمیاری که نمیزاری من نیگاشون کنم ببینم دقیقا کجان و چه وضعیتی دارن!
- گوشی مامانو میزاری در گوشت و میگی : اَبُُُُُُُُُ ! وکلی حرف میزنی که من متاسفانه زبون
نی نی ها رو بلد نیستم !
- سه چرخه تو هل میدی میگی : بیب...بیب...بیب !
- به پوشک (تمیز یا کثیفش فرقی برات نداره!) میگی : اَههههههههههههههههههه
- مفهوم خیلی از کارهایی که ازت میخوایم رو میدونی مثل:موهاتو شونه کن ! که فوری میری شونه رو
میاری میکشی پس کله ی مبارکت !
- هیچ کشوو و کمدی از دستت در امان نیست همه ی آشپزخونه رو بهم میریزی : در کابینت ها رو
باز میکنی و ظرفها رو پخش میکنی رو زمین ! امروز از بس دنبالت گشتم و خرابکاریهاتو درست کردم
کمر درد گرفتم در حد تیم ملی ! و کارم کشید به دکترو ...
- خیلی کنجکاوی... به شدت!
- عاشق کارتون نگاه کردنتم ! گاهی وقتا که از یه شخصیت کارتونی خوشت میاد با جیغ و داد پا میشی
میخوای بری توی تی وی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
- تاب بازی رو خیلی دوست داری وقتی میگم تاب...تاب ... قند تو دلت آب میشه بدو میای بغلم که بریم
تاب بازی وهمیشه هم توی تاب خوابت میبره ! کلمه ی تاب رو هم عالی ادا میکنی و زیبا !
دوستت دارم گلم
مراقب خودت و رویاهای مامان باش !