نفس مامان ،آبتین عزیزتر از جاننفس مامان ،آبتین عزیزتر از جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

آبتین گل پسر مامان

دفتر خاطرات کودکی آبتین جان

حرفهای ناگفته...

1391/9/21 1:06
نویسنده : مامان آبتین
869 بازدید
اشتراک گذاری

 

وقتی نوار بالای وبلاگتو می بینم که یه کوچولو بزرگ شدی خیلی خوشحال میشم !

(آیکون من نیشخند)

نمی دونی چه رنجها کشیدم  به خاطر همین عدد" یک "! چه شب

نخوابیها..استرسها..اشکها...بیماریها...استخوون خورد کردم

تا همین "یک " که تازه شروع راهه  بالاخره از راه رسیدو شد اولین پله ی مادربودن من ! امیدوارم پله

های بعدی پل سلامتی و خوشبختی باشن !... امیدوارم نی نی قشنگ من ! امیدوار!

امروز واکسن یکسالگی تو زدی ! من و بابا لبریز از یک دنیا شادی از بزرگ شدن گل پسرمون تو رو مرکز

بهداشت بردیم و یه آقایی که من فکر میکنم چهره اش بیشتر برای شغل قصابی خوبه تا تزریقات نوزادان

واکسنتو تزریق کرد ! (ضمن عرض ادب حضور همه ی قصابهای محترم و تزریقاتی های ارجمندنیشخند)کاش

مراکز بهداشت توی گزینش افراد به ریخت شناسی هم نظری داشته باشن

ضمنا محیط کارشون رو هم متناسب با مخاطبشون طراحی کنن ! من که خیلی ناراضی ام از این اوضاع!

یه عالمه پوستر قدیمی و نشریه ی ناشیانه کارشده و در و دیوار پلاسیده...آه از این اسم دهن پرکن:

مرکز بهداشت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اینجا که مرکز استانه اوضاعش اینه وای به حال شهرستانها و دهاتش...نگران

همون خدمات اندک و ناچیزی که به نی نی ها می دادن مثل قطره آهن ومولتی ویتامین هم برداشتن !

البته فکر نمیکنم کسی بخاطر کیفیت پایینشون هم ازشون استفاده کرده باشه مگه از سر ناچاری...

بگذریم عزیز امیدوارم خودت یه روز وزیر بهداشت بشی و به داد مردمت برسی!

یه چیزایی تو این مدت از تو ناگفته مونده که تصمیم گرفتم الان برات بنویسم چون خیلی برای من مهم

هستن و تو هم سالهای پس از این دنبال این خاطره ها پستوی زمان را خواهی گشت...

- هفته ی آخر مرداد ٩١ اولین قدمهات رو برداشتی و الان میتونی حدود ١٠ قدم لرزون راه بری

- دندونهای جدید دار ی درمیاری که نمیزاری من نیگاشون کنم ببینم دقیقا کجان و چه وضعیتی دارن!

-  گوشی مامانو میزاری در گوشت و میگی : اَبُُُُُُُُُ ! وکلی حرف میزنی که من متاسفانه زبون

نی نی ها رو بلد نیستم !

- سه چرخه تو هل میدی میگی : بیب...بیب...بیب !

- به پوشک (تمیز یا کثیفش فرقی برات نداره!) میگی : اَههههههههههههههههههه

- مفهوم خیلی از کارهایی که ازت میخوایم رو میدونی مثل:موهاتو شونه کن ! که فوری میری شونه رو

میاری میکشی پس کله ی مبارکت !

- هیچ کشوو و کمدی از دستت در امان نیست همه ی آشپزخونه رو بهم میریزی : در کابینت ها رو

باز میکنی و ظرفها رو پخش میکنی رو زمین ! امروز از بس دنبالت گشتم و خرابکاریهاتو درست کردم

کمر درد گرفتم در حد تیم ملی ! و کارم کشید به دکترو ...

- خیلی کنجکاوی... به شدت!

- عاشق کارتون نگاه کردنتم ! گاهی وقتا که از یه شخصیت کارتونی خوشت میاد با جیغ و داد  پا میشی

میخوای بری توی تی وی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

- تاب بازی رو خیلی دوست داری وقتی میگم تاب...تاب ... قند تو دلت آب میشه بدو میای بغلم که بریم

تاب بازی وهمیشه هم توی تاب خوابت میبره ! کلمه ی تاب رو هم عالی ادا میکنی و زیبا !

دوستت دارم گلم

مراقب خودت و رویاهای مامان باش !قلب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سودابه
7 شهریور 91 6:00
به به چه گلی هزار ماشالله چشم دشمناش کور ش ایشالله ابتین میوه باغ بهشته مهرش به دل مامیش سرشته تولدش مبارک تودش مبارک سلام ابتین قشنگم خوبی .دست مامانت رو بگیر بیاین مهمونی وب محمد متین ماهمه رو دعوت کردیم به یک داستان.قبلااز بازدیدتون تشکر میکنم .راستی با نظرات خوبتون راهنمای من باشید برای نوشتن داستانهای بعدی.سپاس