نفس مامان ،آبتین عزیزتر از جاننفس مامان ،آبتین عزیزتر از جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

آبتین گل پسر مامان

دفتر خاطرات کودکی آبتین جان

تاب...تاب !

1391/6/17 2:14
نویسنده : مامان آبتین
599 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام نفس مامان

این روزها حسابی دلم گرفته ! گاهی وقتا میخوام بنویسم اما دیگه مثل گذشته ها کلماتم یاری نمیکنن!

دیروز کچلت کردم و بابا وقتی از سرکار اومد خونه وتو رو با اون قیافه دید دلش ضعف رفت از احساسات‌!

وقتی این دلنوشته ها رو که سرانگشتای خسته ی من تو دنیای مجازی برات رقم میزنن میخونی یادت باشه

چقدر مامان دلتنگی به دوش کشیده واسه این روزها که تو داری تجربه شون میکنی !

امشب با هم رفتیم پارک ! به زور از تاب جدات کردم ! همش گریه میکردی:تا...تاب...تا....تاب...تاب...

وقتی هم داشتیم برگشتیم خونه یه دخمل که اونهم کچل بود! اومد کنار کالسکه ت و عروسکتو گرفت

تو جیغ کشیدی و گریه ات منو نگران کرد آخه همین طور دهنت باز مونده بود و کبود شده بودی از بغض !

و اشکای درشتت پایین میومد !

فدای دل کو چیکت بشم مامان! نمیدونم چرا آوار شدم با این گریستنت!

خیلی عجیب بود ...انگار یه غم بزرگ توی دل کوچیکت منتظر یه تلنگر واسه ی فرو ریختن بود!

امشب خیلی غمگینم ! خیلی...

حتی کلمات هم بغض من و تو رو نمی فهمن ...

بابا گفت بچه اس ! ولی من از بغضت فهمیدم  دل بزرگی داری.

بابا گفت : غمگین نباش

من اما دنیای اندوه بودم

بابا گفت : چیزی نیست !

من اما دانستم پسِ پشت مردمکانت دنیایی از مهر داری و دلی به نازکی چینی تنهایی من!

بابا هیچ نگفت...

او خوب میدانست عاشقی رنگی اگر دارد به رنگ چشمهای تو و دلتنگی منست

تاب...تاب!... بابا دنیای مهربانیست

دل من تاب سکوت  نمی آورد

تو هم میخندی  و زندگی جریان همین لبخندها و دلتنگی هاست...

نفس مامان!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

پگاه مامان آرتین
18 شهریور 91 0:16
سلام گل پسر.ماشالا بزرگ شدی.یک بوسسسسسسسسسسسس واسه آبتین جونم
مامان کیارش
8 مهر 91 15:05
ممنونم از اینکه به وبلاگم سر زدی
وبلاگ بسیار زیبایی داری و صد البته کودک خیلی نازیوخدا براتون حفظش کنه


سلام

سپاسگذارم

سلامت باشید!