تب غافلگیر کننده!
سلام مامانی!
الان که دارم برات می نویسم ساعت ٦:٤٥صبح روز ٥شنبه است . دو روزه تب داشتی ولی خیلی کم !
ساعت حدود ٤ صبح بود که خوابم برد وقبلش تبت رو چک کردم ٣٧ درجه و چند میلی بالا بود ولی دمای
خوبی محسوب می شد!
نمیدونم چی شد فقط میدونم داشتم یه خواب میدیدم که یک دفعه بیدارشدم و تو رو از توی تختت برداشتم
بغل کردم . باورت نمیشه چقدر داغ شدم! مثل یه گوله آتیش شده بودی ! داغ داغ!.........
بابا رو صدا کردم واقعا دست پاچه شده بودیم .من که رنگ به رو نداشتم ! و قلبم تالاپ تولووپ میزد!
فورا دمای بدنتو چک کردیم از ٥/٣٨درجه هم بیشتر بود
فورا قطره استامینوفن بهت دادم
و بابا دوباره تبتو چک کرد و پاشویه ت دادیم اما مختصر!
وبعد از ٤٠ دقیقه تبت پایین اومد و تو لالا کردی
و ما یه نفس راحت کشیدیم
از خدا می خوام بهت سلامتی بده عزیزم!...
من اما همچنان نگرانم ....همچنان دلواپس... با یه تب سنج..... و استامینوفن !
من همچنان عاشقم!
عاشق!..........