گنجشک لالا....
سلام به پسرک شیطون بلای مامان !
چند دقیقه ای میشه لالا کردی ! حدود30دقیقه لالایی خوندن فایده نداشت که !
اما راست میگن یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادته ها !
دو دقیقه با خودم فکر کردم!
آخه چه طوری یادت بدم خودت بخوابی؟!
بدون تکون دادن...بدون صدبار لالایی خوندن...بدون ...
آها !
یه فکر بکر ! تو رو توی تختت گذاشتم و خودمو به خواب زدم ! چند بار پاشدی کناره های تختت رو
عقب زدی ! هزار بار این پهلو به اون پهلو شدی !
چقدر با پاهای کوشولوت کوبیدی روی تشک !
چقدر پاشدی منو نگاه کردی ! و وقتی میدیدی چشمام بسته است تو هم دراز میکشیدی سرجات !
حتی خواستی به مامان کلک بزنی و از احساساتش سوء استفاده بکنی ! چند روزه دارم کارتهای
مقدماتی بن بن بن رو یادت میدم بیشترشون رو یاد گرفتی ! مثلا میای دست میکنی تو چشم من
و میگی: تِش... مژه هامو میگیری میگی : مُده !
امشب پاتو از تخت آویزون کردی که من ببینم و میگفتی: پااااااااااا !
من توی دلم ذوق مرگ شدم !اما همچنان خودم رو به خواب زدم ! و ناگهان سکوت کردی !5دقیقه
بعد تو رو دیدم که عین فرشته ها معصوم و زیبا خوابیده بودی!
دلم میخواست توی بغلم فشارت بدم و هزار بار ببوسمت ! اما تو لالا کردی !
دوستت دارم عشقم... تو نفس من و بابایی هستی...ن...ف...س !