نفس مامان ،آبتین عزیزتر از جاننفس مامان ،آبتین عزیزتر از جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

آبتین گل پسر مامان

دفتر خاطرات کودکی آبتین جان

با کاروان خورشید (آبتین در مراسم استقبال از ضریح مطهرحسینی )

1391/9/18 17:11
نویسنده : مامان آبتین
677 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

       آبتین در مراسم استقبال از ضریح مطهر حسینی

     چند روز است منتظر این لحظه بودم !

چند روز است تو سینه میزنی با دستهای کوچکت و من دارم به این فکر میکنم که در کوچکی دستانت

چه شور بزرگی نهفته است. امروز من و تو و بابا رفتیم زیارت ضریح مطهر امام حسین(ع) !

چقدر خداوند عشق را بزرگ و وصف ناشدنی آفریده !

رد اشکهای فرشچیان را میشد از عمق جان این نقوش عطش برانگیز دید ! رد خون را میشد باتمام

رگهایت حس کنی ! صدای دمامها ، نوحه خوانی ها ، گردش علم در تب دستها ، پیرزنی که یک

 گوشه به سر و سینه میزد و به عربی جملاتی میگفت که مادرانه ترین احساسات آدمی را بدوش

میکشیدند ، پیرمردی که لنگ لنگان و عاشق پیش میرفت ، ایستگاههای صلواتی،

همه و همه جز ءجزء این عاشقی اند!

 

بگذار که این باغ درش گم شده باشد

گل های ترش برگ و برش گم شده باشد

 

جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ

گر قاصدک نامه برش گم شده باشد

 

شب تیره و تار است و بلا دیده و خاموش

انگار که قرص قمرش گم شده باشد

 

آن روز تو را یافتم افتاده و تنها

در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد

 

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر

چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد....

 

 (شعراز :سعید بیابانکی)

...

.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ماهان
25 آذر 91 16:15
الهی امام حسین نگهدارت باشه عزیزم
مامان ماني مسافر كوچولو
27 آذر 91 19:45
سلام دوس جوني يلداشما مباركك