نامه های سر گشاده 4
سلام پسرم امشب میخوام هرچی به مذاق دلم خوش اومد همونو بنویسم برات ! امشب میخوام باهات یه چیزایی رو درمیون بزارم! یه حرفهایی...یه ... کی میدونه یه لحظه دیگه چی میشه ؟! پس بزار برات بنویسم من یه مامان هستم ...یه مامان همیشه نگران... نگران ...نگران! میپرسی واسه چی نگران؟ آها حالا رفتیم سر اصل مطلب... نگران آدمهایی که خدا رو گم میکنن و سراغ خونه ی خدا رو میگیرن ! آدمایی که جیبشون از حق دیگران پره و دلشون از یاد خدا خالی! (وکم نیستن تو این دنیای وانفسا...) آدمایی که ظاهرشون گویای باطنشون نیست یعنی از درون مردابن وادای چشمه رو در میارن غافل از اینکه یه روزی اون سنگ بزرگه به پستشون میخوره و دستشون واسه همه رو میشه !!!...