مشهدی آبتین عزیز !
و من چقدر لبریز شدم از عطر دل فریب عشق و بی خویشی!
و تو جهانی داشتی برای دویدن و شادی های کودکانه در جوار گنبد مطلای مهر!
چقدر دویدنهایت را دوست داشتم میهمان کوچک !
تو میهمان کوچک امام رضای کریم و مهربان شدی و روبروی ضریح دلتنگی و پنجره ی فولاد ایستادی
و با دستهای کوچکت سلام دادی !
و من صدایش زدم و دست به دامان پر مهرش آویختم که از خداوندگار بزرگ خواهان سلامتی و نیک بختی
برای تو و همه ی کودکان سرزمینم باشد !
چقدر دوست دارم زیر آن آسمان نفس بکشم و پنجه در پنجه ی آهوانش به هوای نوازش و اجابت بنشینم
چقدر دوست دارم آن بهشت بی مانند را...!
...
بالاخره بعد از مدت ها دلتنگی و انتظار ٢٨ مهر به پای بوسی امام رضا (ع) مشرف شدیم
و تو چقدر از این سفر لذت بردی!
کلی توی صحن دویدی و با بچه ها بازی کردی !
راستی عزیزجون یه انگشتر کوچولو برات خرید و من یک تسبیح کوچک که وقتی به دستات نگاه میکردیم
سرشار از عشق و انرژی می شدیم !
چند تا از عکساتو در ادامه مطلب میتونی ببینی....