نفس مامان ،آبتین عزیزتر از جاننفس مامان ،آبتین عزیزتر از جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

آبتین گل پسر مامان

دفتر خاطرات کودکی آبتین جان

زیر خط زیست !...

    این استوانه  منشور کوروش هخامنشی نیست! شکلات کاکائوی استوانه ای یاکرم کاراملی هم نیست! ابزار آلات کارگاه سفال هم نیست! این نشانه ی پیشرفت و بالندگی است ! از علامات آرمانشهر و اتو پیا و اینجور حرفهاست...  از دلیلهای خوشبختی و خوش وقتی است! این فیلتر دستگاه تصفیه آبست تنها بعد از20 روز نصب ! اینها سهم ما از دل پاکی کارون بزرگ است...سهم ما از جنوب...سهم ما از زیست سالم! چقدر حالم از این زندگی بهم میخورد! امشب بیمارستان پر بوداز بچه هایی که اکثرشان توی تب میسوختند و مادرانی که نگران بودند ! دانشجویان پزشکی که از شلوغی دست پاچه نشان میداند و بهم ریخته و پریشان ویز...
9 آذر 1391

پانزده ماهگی آبتین عزیز

              امشب 15 ماهه شدی عزیزم ! شب عاشوراست و من امیدوارم خداوند کریم تو را از شایستگان و محبین اهل بیت قرار دهد آزاد باشی و آزاد مرد! که آزادی و آزادگی الگویی چون حسین (ع) دارد...
4 آذر 1391

انسانم آرزوست !

  گاهی سرشارترین سلول جهانم ! سرشار از عشق...سرشار از دوست داشتن... سرشار از بودن و به مهر سرودن... سرشار از چیزی بنام کوچک زیست ! پسرک من! حالا حالا ها خیلی زود است برای تو تا به این مفاهیم بلند برسی اما با تمام وجودم قلب کوچک با تپشهای عمیق و عاشقت را میفهمم ! او راست میگوید ! قلب تو را میگویم !  باید تندتر رج زد این عاشقی را ! باید از تپشهای دل تو یادبگیرم زندگی را ! که یادم باشد  قلبم برای آنها که می خواهمشان باز هم تند تر بزند ! که یادم باشد از کنار خیلی چیزها تندتر بگذرم  ! مثلا از کنار همین روزهای کسل ! این روزهای کسل که دارم فکر میکنم  چرا بعضی آدمها وجدانشان به اندازه ی یک نخود هم نمی رسد...
24 آبان 1391

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد !

    علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را                                     که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را ...  خدا رحمت کند استاد شهریار را که اگر این ابیات زیبا را نمی سرود همواره برای  زمزمه کردن عشق و علاقه درمانده ترین عاشق جهان بودم ! گاهی مثل لالایی برای آبتینم می خوانمش تا معنویت کلماتش روح دردانه ام را به  گاه بزرگسالی جلای ماندگار باشد و حب علی(ع) او را پیوسته استوار بدارد و برقرار ! گاهی جگر گوشه ام را به نا...
13 آبان 1391

ماه و ماهی !

  امشب با هم رفتیم بازار ماهی فروشان !....                                                                                                        &nbs...
9 آبان 1391